از دیر باز خرافه در جوامع بوده استن امروزه این موضوع رنگ بیشتری پیدا کرده متاسفانه در مقطع های بالا در کور شاهد همچین چیزا هایی بودیم که البته نمیتوان به قطعیت این موضوع را مطرح کرد در زیر به مقاله ایی از ایسنا پرداختیم که این موضوع را مطرح کرده و ابعاد آن و نمونه هایش را بررسی و بیان میکند جادو و جادوگری خرافه ایی است که شاید افراد از وحشت ها و ترسهای درونی خود به آن پناه میبرند.
این فوتبال داستان‌های رازگونه بسیاری دارد که گرچه شاهدی مستند برای اثبات آن وجود ندارد؛ اما نمی‌توان آن را انکار کرد. بازیکنانی که تیم‌های خود را در یک بازی حساس فروختند تا یک مربی خاص به جام‌هایی برسد و فصل بعد سر از تیم آن مربی درآوردند و داوران و کمک‌داورانی که به نتایج چند تیم کمک کردند و برخی از آنها هم به گناهشان اعتراف کردند و برخی دیگر بی‌صدا از دنیای داوری کنار رفتند.

به گزارش ایسنا، جام جم در ادامه نوشت: در کنار همه این ماجراهای زشت، یک پدیده نوظهور زشت‌ هم وجود دارد. حقیقتی که مانند دیگر حقایق کریه این فوتبال، نمی‌توان آن را انکار کرد؛ پدیده‌ای که حدود ۱۵ سال است به فوتبال ما رخ نمایانده و جایگاه و پایگاهی پیدا کرده است: جادوگری. جادوگری هم مانند همه ناهنجاری‌های دیگر این فوتبال وجود دارد؛ اما کسی به‌دنبال اثبات آن نیست چون سندی مکتوب برای آن وجود ندارد.

قهرمانی با جادو

بازار جادو در فوتبال ایران وقتی داغ شد که قهرمانی یک تیم تهرانی را به آن نسبت دادند. تیمی که اکنون دیگر وجود ندارد. آن روزها سرمربی به خانه فردی رفت و آمد می‌کرد که نه به عنوان یک جادوگر که به عنوان فردی مقدس در میان ورزشکاران مشهور شده بود. افرادی بسیاری به خانه او رفت و آمد می‌کردند و برخی از مربیان معروف هم مرید او شده بودند. آنها از به کار بردن عبارت «جادوگر» در مورد او خودداری می‌کردند و اجازه هم نمی‌دادند کسی چنین لفظی به کار ببرد. در هر بخشی از فوتبال ردپایی از این انسان به ظاهر مقدس دیده می‌‌شد. آن تیم قهرمان شد، آن هم در حالی که یک بار مدیرعامل آن تیم همراه با مربی به دیدار جادوگر مشهور رفته بودند. قهرمانی آن تیم تهرانی، راه را برای دیگران هموار ساخت تا دیگران هم برای خود بازاری داغ پیدا کنند.

مردی با ردای سفید

بلافاصله بعد از داغ شدن بازار جادوگری در فوتبال ایران، در تمرینات تیمی تهرانی، مردی با ردای سفید دیده می‌شد. مردی که سرمربی، مرید او بود. یکی، دو بازیکن که برای کنجکاوی به خانه آن مرد سرزده بودند، اتاق مخصوص مرد جادوگر را با شمایلی دیده بودند که در فیلم‌ها نشان داده می‌شود. گلیم‌های سوخته، تسبیح‌های بزرگ بر دیوار، عکس‌های عجیب و غریب و پشم گوسفند که محل جلوس جادوگر بزرگ بود. یکی از آن بازیکنان خاطره‌ای عجیب از آن مرد تعریف کرد: «قبل از بازی دوست سرمربی به رختکن آمد و دنبال یک بازیکن خاص می‌گشت. می‌گفت یکی که در خواب دیده‌ام، در میان شما نیست. سرمربی بلافاصله تلفن زد تا بازیکن مصدوم تیم برگردد. او مصدوم بود و سرمربی او را در فهرست ۱۸نفره هم قرار نداده بود. دوست سرمربی به محض دیدن او گفت همین است. آماده‌اش کنید. او را به زور آمپول آماده کردند و در فهرست قرارش دادند. او ۳۰ دقیقه به زمین رفت و یک گل زد و با تک‌گل او برنده شدیم!»

قدرت جادوگر موجب شد آن تیم چهار‌بازی پیاپی به پیروزی برسد و مرد رمال تقاضای دستمزدی کلان برای یک فصل کند. وقتی باشگاه با درخواست او مخالفت می‌کند، سرمربی از موجودی خود پولی به‌حساب او می‌ریزد؛ اما او تیم را برای سقوط، نفرین می‌کند. نفرینی که البته کارساز نمی‌شود.

قاب عکسی در اتاق آقای رئیس

یکی از روسای مشهور فدراسیون‌های ورزشی در سومین روز از ریاستش، قاب‌عکسی را در قسمت انتهایی میز کار اتاق خود قرار می‌دهد که گفته می‌شد تصویر جادوگر معروف ورزشی ایران است. این فرد مشهور یکی از مریدان این جادوگر بود و اجازه نمی‌داد قاب عکس، حتی برای تمیز شدن از جایش تکان بخورد. این قاب عکس بعد از پنج سال از آن اتاق جمع شد، یعنی در آخرین روز کاری آن رئیس. آن جادوگر البته مریدان بی‌شماری داشت که آقای رئیس مشهور یکی از آنها بود. مرد جادوگر ادعا می‌کرد برخی مدال‌های جهانی هم با تلاش و انرژی او به‌دست آمده است!

افشاگری آقای خاص

مرد خاص فوتبال ایران حاضر شده با کد درباره دنیای پررمز و راز جادوگری در این فوتبال حرف بزند. او درباره جادوگرانی حرف زد که تیم‌هایی را زیر بال و پر خود می‌گرفتند و می‌گیرند و البته به جنگ هم نیز می‌روند. او به نکته‌ای اشاره کرد که در گفته بسیاری از بازیکنان و مربیان دیگر هم وجود دارد: جادوگران تنها راه باطل شدن سحر جادوگران دیگر را ادرار می‌دانند که حتما باید در زمین چمن ریخته شود؛ مانند همان اتفاقی که در سیرجان و بازی گل‌گهر و خونه به خونه افتاد.

۱۵۰ میلیون بده، داربی را ببر

رمال‌ها وقتی عرصه را برای تاختن بازدیدند، پا را از حریم خود فراتر گذاشتند و شروع به تماس تلفنی کردند. آنها با مدیران باشگاه‌ها و مربیان تماس می‌گرفتند و از آنها پول می‌خواستند. پولی برای یک بازی یا برای یک فصل. امیر عابدینی خاطره‌ای کوتاه در تائید وجود جادو در این فوتبال گفت: «زمانی که مدیرعامل باشگاه پرسپولیس بودم قبل از بازی با استقلال یکی از به اصطلاح جادوگرها با من تماس گرفت و ادعا کرد با ۱۵۰ میلیون تومان می‌تواند پرسپولیس را در داربی برنده کند. من هم به او گفتم اگر توانستی کاری کنی که استقلال در داربی برنده شود من این مبلغ را به تو خواهم داد. یادم هست یکی از مشاورانم در استادیوم به من گفت چرا برای بازی نگرانی؟ گفتم اگر ببازیم به آن فرد باخته‌ایم. خوشبختانه آن بازی را پرسپولیس برد!»

یک رمال دیگر

همزمان با جادوگران تهرانی و کرجی، فردی در شمال ادعا کرد که می‌تواند تیم‌ها و بازیکنان را طلسم کند. او برای اثبات ادعای خود نتیجه چند دیدار را پیش‌‌بینی کرد که اتفاقا درست هم ازآب درآمد. برخی مربیان به نیروی او ایمان آوردند و همین موجب شد تیم‌ها از او بترسند. او زمانی که این ترس را دید، شروع به اخاذی کرد و کار را به تیم‌های تهرانی و شهرستان‌‌های دیگر هم کشاند. او حتی در یک دوره کوتاه همراه یک مربی به مشهد هم رفت.

شاگرد جادوگران مکزیکی

با داغ شدن تنور رمال‌های ورزشی، یکی دیگر هم پیدا شد که خود را شاگرد زبده جادوگران مکزیکی معرفی می‌کرد و می‌خواست شهرهای مرکزی ایران را به تصرف خود دربیاورد. او حتی با دو سرمربی هم رابطه‌ای قوی برقرار کرد؛ اما نتوانست ادعای خود را برای نتیجه‌گیری تیم خودی و طلسم تیم‌های حریف ثابت کند.

نتیجه اخلاقی

جادوگری در این فوتبال، عمری ۱۵ساله دارد و متاسفانه هنوز هستند مربیانی که مطیع چشم و گوش بسته رمال‌ها و جادوگران هستند. اگرچه نگاهی به زندگی شخصی این مربیان نشان می‌دهد همگی در زندگی شخصی خود درگیر مشکلاتی عظیم شده‌اند و گره‌هایی کور در زندگی خصوصی خود دارند؛ اما هنوز باورهایی سنتی وجود دارد که اجازه نمی‌دهد روزنه‌های فوتبال علمی به روی این فوتبال باز شود. باورهایی که فوتبال ما را عقب‌مانده و بی‌سواد می‌خواهد و با هر تلاشی برای مدرن شدن این فوتبال مقابله می‌کند.

منبع : ایسنا

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *