یک شوخی ساده است اما کاش حقیقت پیدا میکرد، همیشه صحبت بر سر این است که انسان را از هر چیز بازداری به صورت ناخودآگاه و به خاطر حس کنجکاوی بیش از حدش به سمت آن میرود تا آن را کشف کند و از جزئیات آن بیشتر خبردارد شود. این شوخی ساده که کاش خواندن کتاب را ممنوع کنیم شاید در نگاه اول جالب و خنده دار باشد اما در نگاهی عمیق تر دردناک و ناراحت کننده است چرا که این روزها همه چیز را به لطیفه و طنز میکشیم اما دریغ از یک بازخورد مثب نسبت به ان حکایت مطالعه و خواند کتاب هم همین است کتاب را طنز کرده ایم ولی اما هیچ بازخوردی ندیده ایم. چرا فرهنگ خواندن کتاب را آرام آرام داریم به تحریف می کشانیم. چرا سطح سواد و بار علمی فرزندان و یا حتی خیلی از مردم جامعه روز به روز پایین تر می آید. علتش این است که توجهی به مطالعه و سرانه مطالعه کشور نداریم چون تنبلی را باب کرده ایم و فقط به دنبال راحتی هستیم. کاش از همان فضای مجازی که ساعت ها در آن میچرخیم حداقل یک کتاب کوچک الکترونیکی دانلود کنیم و حتی برای ده دقیقه هم که شده مطالعه کنیم و این ده دقیقه ها جمع میشود و در یک ماه 300 دقیقه مطالعه کرده ایم و این یعنی ترویج فرهنگ کتابخوانی و مطالعه چیزی که باید از فرهنگ اروپا یادبگیریم و نگرفته ایم

داوود امیریان با اشاره به لطیفه «کاش کتاب خواندن را هم ممنوع می‌کردند تا همه برای لج‌بازی هم که شده مشتاق شوند به طرفش بروند» بیان کرد: واقعا کاش کتاب خواندن ممنوع بود.

این داستان‌نویس در گفت‌وگو با ایسنا، درباره استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه اظهار کرد: برخی دوستان نویسنده من تنبلی می‌کنند و آثار خوبی نمی‌نویسند. در درجه دوم ناشران اگر بخواهند کاری را به یک نویسنده ایرانی بدهند باید با او قرارداد ببندند و حق تألیف بدهند؛ اما در بخش کودک و نوجوانان ناشران به مترجم تازه‌کار کتابی می‌دهند تا ترجمه کند و نه پول تصویرگری می‌دهند و نه پول کپی‌رایت، کمی پول ترجمه می‌دهند و کتاب برای آن‌ها می‌شود.

او با بیان این‌که چاپ کتاب ترجمه برای ناشران به‌صرفه‌تر است، افزود: به خاطر این موضوع در نمایشگاه‌های بین‌المللی مانند بلونیا، بلگراد و نمایشگاه‌های دیگری که برگزار می‌شود ناشران مسابقه می‌گذارند و کتاب‌هایی را که با خود آورده‌اند سریع ترجمه می‌کنند تا زودتر از ناشران دیگر آن‌ها را چاپ کنند. این موضوع باعث می‌شود ترجمه در بازار بیشتر باشد و فکر کنیم از آثار ترجمه استقبال می‌شود.

امیریان با اشاره به رایج شدن ژانر فانتزی و وحشت در ادبیات کودک و نوجوان بیان کرد: زمانی ژانر فانتزی مد شد و بعد نوبت ژانر وحشت و ترس شد. کارهای بسیار بی‌ارزشی به بازار آمده و بازار کتاب کودک و نوجوان از ژانر فانتزی و وحشت اشباع شده است. این کتاب‌ها بدون این‌که کارشناسی شوند منتشر می‌شوند که می‌تواند تأثیرات مخربی به همراه داشته باشد.

او درباه تأثیر نویسنده‌ها بر استقبال مخاطبان از آثار ترجمه نیز اظهار کرد: نویسنده‌های ما باید به‌روز باشد، برخی از نویسنده‌های ما هنوز نوستالژیک و درباره گذشته کار می‌کنند. در گذشته می‌گفتند هر ۲۰ سال یک‌بار نسل عوض می‌شود اما الان به چهار – پنج‌ سال هم نمی‌کشد. نویسنده باید مخاطب را بشناسد و ذائقه و نیازهای او را بداند. متأسفانه بحث سانسور هم مطرح است. یک‌سری از موضوعات خط قرمز حساب می‌شوند مانند بلوغ نوجوانی، که کمتر اجازه می‌دهند راجع به این‌ موضوعات کار شود. البته برخی از ممیزی‌ها نیز خودسانسوری است. ما فکر می‌کنیم یک‌سری مسائل خط قرمز هستند و سراغ آن‌ها نمی‌رویم.

این داستان‌نویس با اشاره به استقبال از آثار طنز گفت: به نظرم در بخش بزرگسالان که طنزنویس نداریم و در بخش کودک و نوجوان معدود نویسنده‌هایی هستند که بتوانند طنز کار کنند؛ این مسئله باعث مخاطب‌گریزی می‌شود و به سمت ترجمه پیش ‌می‌روند.

او همچنین درباره تأثیر رسانه‌ها بر استقبال از آثار ترجمه گفت: بهتر است درباره رسانه‌ها اصلا حرف نزنیم. متأسفانه در تلویزیون و رادیو زمانی که درباره کتاب‌ خواندن صحبت می‌شود، فکر می‌کنند باید کتاب تبلیغ کنند درحالی که باید جریان‌سازی کنند.

داوود امیریان تاکید کرد: کتاب‌ خواندن باید به یک باور، بت و ارزش و جزو موضوعات اصلی زندگی ما تبدیل شود. زمانی که یک سیاستمدار ما کتاب‌ نمی‌خواند چه انتظاری از مردم می‌توانید داشته باشید؟ چند وقت پیش گزارشی تهیه کرده بودند از نمایندگان مجلس درباره آخرین کتابی‌ که خوانده‌اند، برخی از آن‌ها آخرین کتابی که خوانده بودند مربوط به دوران دبیرستان‌شان بود؛ سال‌هاست کتاب نخوانده‌اند و سینما نرفته‌اند. شما چه توقعی می‌توانید داشته باشید؟

او افزود: حالا فرض کنید از آن‌ها بخواهید درباره کتاب حرف بزنند، معلوم است که شروع به شعار دادن می‌کنند؛ «کتاب خواندن خوب است»، «سفارش امام علی (ع) است»، «بر روی کودکان کار کنید، زیرا مانند کاشتن گندم است که در آینده درو خواهید کرد» و… . کتاب‌ خواندن در حد شعار و حرف است.

این نویسنده در عین حال گفت: جزو معدود مسئولین کشور ما که کتاب‌خوان هستند، رهبر مملکت است. ایشان از همه کتاب‌خوان‌ترند و بر روی این موضوع تأکید و توصیه می‌کنند. اما مسئولین فرهنگی به توصیه‌های ایشان اصلا گوش نمی‌کنند. فقط منتظر هستند تا ایشان از کتابی تعریف کنند و آن‌ها شروع به هیاهو کنند. این‌طور که نمی‌شود ما دست به سینه بنشینیم تا ایشان از کتابی تعریف کنند؛ شاید رهبری نخواهند از کتابی تعریف کنند. کتاب خواندن این نیست.

او با بیان این‌که در مدرسه‌های ما هنوز کتاب ممنوع است، گفت: زمانی که تحصیلات دبیرستان یک دانش‌آموز اروپایی تمام می‌شود، تقریبا ادبیات کلاسیک کشور خود را خوانده است، اما در مدارس ما هنوز کتاب ممنوع است. اگر کتابی را بخواهید به کتابخانه مدرسه اهدا کنید، باید کتاب از ۴۰ گذرگاه و صافی رد شود. به طور مثال دوستان نویسنده در هفته کتاب رفتند با مدیران مدرسه صحبت کردند که کتاب هدیه دهند، اما قبول نکرده و گفته‌اند باید برود فلان‌جا تأیید شود. کتابی که از وزارت ارشاد مجوز گرفته چرا باید از مجرای دیگری هم تأیید شود؟ وقتی جلو کتاب‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و انتشارات مدرسه که به آموزش و پروش وابسته است گرفته می‌شود وای به حال ناشران دیگر.

او افزود: زمانی که به یک ناشر اجازه نمی‌دهند، تیراژ کتاب‌هایش را پایین می‌آورد. تیراژ ۵۰۰ و ۱۰۰۰ نسخه برای کشوری که ادعای تمدن چندهزارساله دارد، تف سربالا، فاجعه و دشنام است.
منبع: ایسنا

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *