روزهای زیادی را در سختی گذرانده مرد عرق پیشانی را خشک میکند دل نگران هزینه جهیزیه دخترش است بیماری و درد کمر امانش را بریده اما از کار نمینشیند و راه و کارش را ادامه میدهد عمر خود را برای حمل بار گذاشته و در پی روزی حلال تلاش کرده ادم ها رد میوند و هیچ کس متوجه خستگی صورت دیگری نیست و این داستان تلخ هر فرد است که در سینه اش یادگار مانده و سنگینی میکند از روزهای جوانی مرد میپرسند از روزهای خوش و ناخوش مرد با صورت چروکیده میگوید روز خوشی را در زندگی تجربه نکرده
یک نگاه به عابران میاندازد، چشمش را میبندد و عرق پیشانیاش را پاک میکند، نفسنفس میزند و خود را بهزور بهپای سایه درخت کنار خیابان دارایی میاندازد، گویی انگار یکعمر بار حمل کرده است…
چرخاندن زندگی با چرخهای گاری باری، کاری است که باربران مهران هر روز به امیدش از خانه بیرون می آیند و عصر با دستهای پر یا خالی به خانه بازمیگردند.
باربران معنی انتظار را بهتر از هرکسی میفهمند، آنقدر انتظار میکشند تا کسی بیاید و سفارش حمل بار دهد . آنها دیگر به تلف شدن سوخت عمرشان در کف پیادهروهای بازار عادت کردهاند، باوجود این بازاریان نگران نیستند، چرا که باربرانی دم دست دارند که به ازای دریافت کمترین مبلغ بارشان را تحویل میگیرند.
محدوده بازار روز بندرعباس و خیابان بهادر جنوبی پاتوق باربران است، آنها در این محل جمع میشوند و منتظر میمانند تا بلکه سفارش بار از طرف بازاریان سوداگر برسد …
باربران سختیها و مشکلات این شغل را به جان خریدهاند، بهطوریکه با هر نوبت حمل بار صدمات جبرانناپذیری به جسم خود میزنند که در سالهای بعد عوارض آن بهصورت درد کمر و شکستگی دستوپا نمایان میشود، حسن سه سال است که باربری میکند، از میزان درآمدش ناراضی نیست، اما میگوید گاهی کمردرد دارم و نمیتوانم بهدرستی بار را به مقصد برسانم.
*در زندگی هیچ وقت یادم نمی آید خوشی کرده باشم
رضا باربر دیگری است که 25 سال میشود به این شغل مشغول است، کمی درآمد ازیکطرف و مخارج بالای زندگی از طرف دیگر باعث شده است که او همچنان مستأجر بماند، او چارهای ندارد و باید از درآمد اندک باربری شکم زن و بچههایش را سیر کند.
کریم و علی چند ساعت است که منتظرند تا از بازار کسی بیاید و سفارش حمل بار بدهد، اما هنوز خبری نشده است.
نزدیکتر میروم و خود را معرفی میکنم، کریم تا میفهمد خبرنگارم سفره دلش را برایم میگشاید و میگوید: دندانهایم یکمیلیون تومان هزینه دارد، بیمه هستیم اما بیمه حتی یک ریالش را تقبل نمیکند.
وی ادامه میدهد: 30 سال است که باربرم، در میان کارگران روزمزد ما باربران بیچارهترینیم و کسی به درد دل و مشکلات ما رسیدگی نمیکند.
علی هم در تائید صحبتهای دوستش میگوید: روزانه پول اندکی درمیآوریم، آنهم در شرایطی که بار باشد و کسی سفارش حمل بار بدهد. در زندگی هیچ وقت یادم نمیآید خوشی کرده باشم.
وی میافزاید: بسیاری از باربران بیکارند و گاهی بدون اینکه درآمدی کسب کنند، دستخالی به خانهبر میگردند، روزها میآیند و میگذرند، اما برای باربران روز بدون حمل بار معنی ندارد، آنها فقط نگران روزهایی هستند که دیگر قادر به کار کردن نباشند، چرا که بیشازحد از بدن خود کار کشیدهاند و کمرشان ناتوان شده است.
*باربری جزو مشاغل سخت و زیان آور نیست/ بیمه ۵۰ هزار باربر در کشور
در همین خصوص معاون بیمهای سازمان تامین اجتماعی گفت: در حال حاضر ۵۰ هزار نفر در کشور بیمه باربران هستند.
محمدحسن زدا معاون بیمهای سازمان تامین اجتماعی در جمع خبرنگاران ضمن تبریک هفته کار و کارگر در خصوص بیمه باربران گفت: باربران از زحمتکشترین بیمه شدگان این سازمان هستند و در حال حاضر ۵٠ هزار نفر در کشور بیمه بابران هستند.
وی با بیان اینکه برای بیمه باربران جدید مانعی وجود ندارد، افزود: بیمه شده در این نوع بیمه فقط ٧ درصد حق بیمه پرداخت میکند و مابقی آن برعهده دولت است.
معاون بیمهای سازمان تامین اجتماعی اظهار کرد: باربران متقاضی بیمه، باید از شهرداریها یا فرمانداریها یا تشکلهای صنفی کارگری و کارفرمایی یا کارفرمایان میوه و تره بار و یا انجمنهای بازار معرفی نامه دریافت و آن را برای بیمه شدن به شعبه نزدیک محل کار ارائه کنند.
زدا با بیان اینکه باربران جزو مشاغل سخت و زیانآور نیستند، گفت: مسئول تشخیص سخت و زیانآور بودن مشاغل با ادارات کار و کمیتههای استانی این حوزه است. بیمه شدگان اجباری مشمول قانون سخت و زیانآور هستند و از آن جایی که بیمه باربران شبیه بیمه مشاغل آزاد است و کارفرمایی ندارند، مشمول سخت و زیان آوری نیستند.
باربران علاوه بر دستهای پینهبسته و قامت خمیده، آرامآرام گرد پیری بر سیمایشان مینشیند، اما همچنان بار میبرند، گویی که شغل باربری بر پیشانیشان نوشتهشده است، گذران زندگی سخت شده است، اما باربران تبریز با سیلی سرخ بر صورت خود آبروداری میکنند.
هم باربری و همگرانی کمرشان را خم کرده است، توکلشان به خداست و به دنبال روزی حلال هستند، آنها هم حقدارند…
به گزارش ایسنا، در پایان حسین آقا که سنی از وی گذشته به سمتمان میآید و میگوید: چشم به هم زدیم و زندگیمان تمام شد. از ما که گذشت اما بگویید برای جوانها یک کاری بکنند. در هر خانهای را در بزنید، چند جوان بیکار در خانه است. همهام درس خوانده اما کار نیست!